پاییز آمده برگها هم زیر پا خش خش و شیطنت می کنند باران هم ببارد
و مثل دلتنگیهای برای تو بند نیاید که نیاید عطر کاهگل باران خورده ی
خانه های روستا هم مستت کند ولی تو اگر اینجا نباشی با من دیوانگی
کنی کوچه ها را با هم گز کنیم پیاده برویم و به آبان قشنگ برسیم
مرا به مهر پاییز و دلبری هایش چکار ...
:: برچسبها:
دلنوشته فراق,
|